آیت در آینه دوست
غلامعلی ثبات در یک یادداشت به خصوصیات اخلاقی آیت کریمی پرداخت.
غلامعلی ثبات نوشت؛ یکم، زندگی هر انسانی پس از گذار از دوران میانسالی آموختهها و اندوختههایی دارد که اگر بنویسد یا دیگران آن را بازگو نمایند دست کم برای اطرافیان و در حالت بهتر، برای افراد بیشتری درسآموز خواهد بود. به ویژه اگر در کنار دستاوردها، ناکامیها و اشتباهات هم بیان شود. این کار درباره افراد شناخته شده و صاحب آثاری مانند
فقید نتایج به مراتب پربارتری خواهد داشت و اکنون که از کنارمان رفته است کاش دوستان، دانشجویان، همکاران و وابستگانش علاوه بر ابراز اندوه و پیامهای تجلیل و تسلیت، آنچه از او میدانند را بنویسند تا آثار و آموختههای زندگیاش در نبودنش نیز امتداد یابد.
دوم، انسان متناسب با موقعیتهایی که در زندگی دارد نقشهای متفاوتی ایفا میکند و ممکن است تصویری که از شخصیت ما در آینه خانواده، دوستان یا همکاران منعکس میشود همسان نباشد. به علاوه، گاهی بدون آنکه بخواهیم یا بدانیم گفتار و کردارمان اثر سازنده یا مخربی بر رفتار و روان زیردستان میگذارد که همیشه به یادشان میماند و ما از آنها غافلیم. در نگاه من آیت عزیز اما همه جا یک شخصیت داشت و همان که ما از او در اداره میدیدیم با آنچه بین خانواده و دوستانش بود فرق چندانی نداشت. شناختی که من از آیت کریمی فقید دارم حاصل حدود ۱۵ سال ریاست او بر من در محیط اداره، آشنایی با آثارش و شنیدن سخنان دوستان و همکارانش بوده است و یادم نمیآید که در این سالها هیچ رفتار ناخوشایندی با من داشته باشد. او انسانی دلسوز بود و کاری که میتوانست برای حل مشکلات اطرافیانش میکرد اما نمیدانست عصبانیتی که گاهی با برخی همکاران دارد چقدر باعث آزردگیشان میشود و تصویرش را در اذهان آنها مخدوش میکند.
سوم، آیت کریمی فرزند یک خانواده سنتی و پرجمعیت در شهر کوچک ابهر بود و تا اوایل جوانی در آنجا بزرگ شده بود. بنابراین، ویژگیهای یک شهرستانی ساده و صمیمی و حتی لهجه خاص در وجودش نهادینه شده بود و با آنکه از اوایل جوانی به تهران آمده بود، آمریکا رفته بود، با خانواده تهرانی وصلت کرده بود و بیشتر زندگی اش را خارج از ابهر گذرانده بود برخی از آن ویژگیها را همیشه در خودش داشت. از جمله آنکه زندگی بین پنج برادر و دو خواهر بزرگتر و کوچکتر از خود، او را رقابت جو و مقایسهگر بار آورده بود و یاد گرفته بود که برای رسیدن به خواستهها و عقب نماندن از دیگران پشتکار داشته باشد و حتی گاهی تند شود و برآشوبد. همچنین، زندگی در خانوادهای شلوغ باعث شده بود که زبان احساسی و عاطفیاش آنچنان قوی نباشد و تاثیر رفتار و گفتارش را بر ذهن و ضمیر اطرافیان به خوبی درک نکند.
چهارم، آیت به شدت شور زندگی و امید به آیندههای خوب داشت و با همه دشواریهایی که دیده بود و دوندگیهایی که داشت اهل نالیدن از زندگی و نق زدن نبود. او بسیار امیدوار و سخت کوش بود و چون دغدغه عقب ماندن از دیگران را داشت عجله میکرد که کارهایش هرچه زودتر انجام شود و حوصله لازم برای رفع غلطها و اشتباهات احتمالی نداشت. با همین رویه، جناب کریمی فقید نخستین نویسنده صنعت بیمه بود که کتابهایی را برای استفاده در آزمونهای نمایندگی و کارگزاری تالیف کرد و به علت شمار بالای متقاضیان این آزمونها آثارش بارها و به طور گسترده ای منتشر و بسیار معروف شد. از اینرو، میتوان او را پرمخاطبترین مؤلف بیمهای در حوزه آموزش و تالیف دانست.
پنجم، آیت عزیز اتکا و اعتماد زیادی به زیردستانش داشت و انجام بیشتر امور را به طور کامل به آنها واگذار میکرد و نتیجه را بدون هیچ دخل و تصرفی به مقام مافوق ارائه میکرد. البته پیامد اشتباهات احتمالی را هم به آنها برمیگرداند. به همین خاطر خودش فرصت بیشتری برای کارهای تالیف و ترجمه و دیدار و گفتگو با همکاران و دوستان داشت. طوری که صمیمانه و با روی خوش با اهالی صنعت بیمه گفتگو میکرد و بیشتر مسوولین و مدیران شرکتهای بیمه هنگام مراجعه به بیمه مرکزی به دیدن او هم میآمدند و اگر جلسه و برنامه رسمی نداشت پای صحبتهایش مینشستند.
ششم، ایراد اصلی آیت آن بود که اموراتش زندگیاش متوازن نبود و برخی جنبههای بسیار مهم یک زیستن شادمانه را در خود نداشت. او با آنکه مدیریت ریسک میدانست ریسک سلامتی خودش را به خوبی مدیریت نکرد. من از او نشنیدم که اهل ورزش یا حتی پیادهروی منظم باشد. همیشه شتاب برگشتن به اتاق و نشستن پشت میزش را داشت و توجه نداشت که کمتحرکی چقدر برایش زیانبار است. مطالعات غیربیمهای او محدود به مرور مطالب دو سه روزنامه بود و گرایشی به ادبیات، شعر، هنر و موسیقی نداشت. سرگرمی هفتگیاش رفتن به شهرستان و دیدار با مادرش)تا زمانی که زنده بود( و خواهران و برادرانش بود. حتی مهمانیهای دوستانه را نیز پیش از سایرین ترک میکرد و کمتر پای سخنان و تجربیات دوستان مینشست تا شاید به کارش آید.
در مجموع، آیت کریمی عزیز زندگی را مسابقه میدید، همیشه سودای برنده شدن داشت و برای آن هرکه را میتوانست به کار میگرفت. در این راه آنقدر بیمحابا تقلا کرد و به خود و اطرافیانش سخت گرفت که پیش از همه همقطارانش به خط پایان زندگی رسید اما با کتابهایی که نوشت جایگاهی مانا در صنعت بیمه برای خودش فراهم کرد و نامش بیش از همه ما در خاطر فعالان این صنعت خواهد ماند. یادش گرامی.